جدول جو
جدول جو

معنی تسلی گاه - جستجوی لغت در جدول جو

تسلی گاه
(تَ سَلْ لی)
جای دلنوازی و مکان تسلا. (ناظم الاطباء). از عالم تجلی گاه چنانکه در لفظ تسکین کده گذشت. (آنندراج). و رجوع به تسکین کده شود
لغت نامه دهخدا
تسلی گاه
نوازگاه جایی که در آن تسلی یابند
تصویری از تسلی گاه
تصویر تسلی گاه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ جَلْ لی)
تجلی کده. (ناظم الاطباء) :
هوای تاخت بر جان آه گردید
ولی چون شد تجلی گاه گردید.
محمد زمان راسخ (از آنندراج).
طپیدن ره ندارد در تجلی گاه حیرانی
توان گر پای تا سر اشک شد نتوان چکید اینجا.
بیدل (ایضاً).
و رجوع به تجلی کده شود
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ دد)
تسلی یابنده. آرام. آسوده. تسکین یافته: عادلشاه بدین سخنان فریب آمیز تسلی یاب شد (تاریخ شاهی ص 354)
لغت نامه دهخدا
(مُ صَلْ لا)
جای نماز. محل نماز گزاردن. مسجد یا جایی دیگر که در آن نماز خوانند. (از یادداشت مؤلف) : نقل است که دوازده سال روزگار شد تا بر کعبه رسید که در هر مصلی گاهی سجاده باز می افکند و دو رکعت نماز می کرد. (تذکرهالاولیای عطار). و رجوع به مصلی و مصلا شود
لغت نامه دهخدا
جلوه گاه، مظهر
فرهنگ واژه مترادف متضاد